سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مشخصات ملائکه

                                 به نام خدا

 

موضوع : مشخصات ملائکه

منبع : www.balagh.net

تهیه کننده : مسعود قیم

 

مشخصات ملائکه

سید قطب با استناد به آیات قرآن، ملائکه را چنین توصیف مى کند:

آنها از جمله مخلوقات خداوند هستند که به عبادت خدا مشغول و به او نزدیکند، اما نمى دانیم که به طور مشخص چه نوع نزدیکى مراد است.(23)

آنها )عرش الرحمن( را حمل مى کنند.(24) اما از چگونگى آن نیز ابراز بى اطلاعى کرده، آگاهى از آن را تنها به آن مقدار محدود مى سازد که خداوند از این غیب خبر داده است.(25)

آنها نگهبانان بهشت و نگهبانان آتش هستند.(26)

او در تفسیر آیه )الحمد للّه جاعل الملائکة رسلاً اولى اجنحة مثنى وثلِث ورباع ...(27) مى گوید: قرآن در آیات دیگر، ملائکه را از جهت طبیعت و وظیفه شان توصیف کرده است. و این اولین بار است که شکل آنها را مى نمایاند. اما این وصف نمى تواند شکل آنها را براى ما مجسم سازد؛ زیرا نمى دانیم که خود آنها چگونه اند و بال هایشان چه سان است. و راهى نداریم جز آن که بدون هیچ تصور مشخصى از آنها، به این وصف اکتفا کنیم. ما نه مى توانیم به ذهن خود اعتماد کنیم؛ زیرا ممکن است خطا کند. و نه هیچ منبع قابل اعتماد دیگرى دراختیار داریم تا به گونه اى معین شکل و هیئت آنها را براى ما توصیف کند. آن چه در قرآن آمده همین مقدار و نیز آیه )... ملائکة غلاظ شداد( در توصیف جهنم است که این هم شکل و صورت آنها را مشخص نمى کند. آن چه هم در روایات آمده، شکل و صورتى را مشخص نمى کند. او پس از این سخنان، آگاهى از این امور غیبى را به خداوند منحصر مى نماید.(28)

هرجا که قرآن از ملائکه سخن به میان مى آ ورد، مفسر فى ظلال القرآن، از چگونگیِ آن اظهار بى اطلاعى کرده، به ظاهر نص، بى هیچ تفسیر و تبیین و توضیحى اکتفا مى کند. او درواقع از ملائکه هیچ نمى گوید؛ چون آن چه را هم قرآن گفته، توضیح نمى دهد.

در داستان خلقت انسان، قرآن به حوادث و گفتگویى اشاره مى کند که در عالم فرشتگان روى مى دهد. اما سید قطب از هر تبیینى سر باز مى زند و مى پرسد: )ملائکه چه کسانى هستند و ابلیس کیست؟ خداوند چگونه با آنها سخن مى گوید و آنها چگونه پاسخ مى دهند؟( آن گاه مى افزاید: )اینها و موارد مشابه آن، در قرآن از جمله امور غیبى هستند که خداوند علم آن را به خود اختصاص داده است(. بنابراین ما این غیب را به صاحبش وامى گذاریم و آن چه براى ما درباره آن، حکایت کرده است، ما را بس است.(29)

در داستان حضرت ابراهیم نیز از فرشتگانى که از سوى خداوند براو به صورت انسان هایى وارد شدند،(30) یا آن جا که درقرآن در توصیف صحنه جنگ بدر، از مشارکت ملائکه در این جنگ سخن مى گوید،(31) سید قطب به بحث و تفسیر از ملائکه و چگونگیِ اعمال آنها نمى پردازد.

در نهایت باید بگوییم که سید قطب به ملائکه به عنوان نیروهاى الهى و غیبى، باورى استوار دارد، این همه را مخلوقات عظیم الهى مى داند و چگونگیِ آنها را از امور غیبیِ دست نیافتنى و پژوهش ناپذیر تلقى مى کند و در نتیجه، هرگونه سؤال از چگونگیِ آنها را بى پاسخ مى گذارد.

مشخصات جن و شیطان

سید قطب در چند جاى تفسیر خود با استناد به آیات، به جمع حقایق پراکنده اى مى پردازد که در قرآن، درباره این مخلوق الهى آمده است. نوشته او را در این باره مى توان به شرح زیر دسته بندى کرد:

ابلیس از نوع جن است، به استناد آیه )اى ابلیس کان من الجن ففسق عن امر ربه(.(32)

جن از آتش آفریده شده است. ابلیس در داستان خلقت آدم مى گوید: )انا خیر منه خلقتنى من نار(، اما نمى دانیم چگونه؟ این مسئله اى است که از حدود ادراک بشرى خارج است.(33)

خلقت او پیش از انسان صورت گرفته است. خداوند در آیه‏27 سوره حجر مى فرماید: )والجان خلقناه من قبل من نار السموم ...(.(34)

آنها مى توانند انسان را ببینند حال آن که بشر از دیدن آنها ناتوان است، )انه یراکم هو وقبیله من حیث لاترونهم(.(35)

در سوره احقاف شرح واقعه اى رفته است که طبق آن، گروهى از جن قرآن را شنیدند، فهمیدند و از آن متأثر گشتند. بنابراین مى توان گفت که آنها صداى انسان را مى شنوند و زبان او را مى فهمند.(36)

آنها نیز همچون بشر، داراى اجتماعات انسانى، مانند قبیله هستند )انه یراکم هو وقبیله ...(.(37)

آنها قادر به زندگى بر روى این کره خاکى هستند، اگرچه جاى آنها را نمى دانیم. خداوند به آدم و ابلیس، هر دو امر مى فرماید: )اهبطوا بعضکم لبعضٍ عدو ولکم فى الارض مستقر ومتاع الى حین(.(38)

در داستان حضرت سلیمان نیز آمده است که اجنه در تسخیر آن پیامبر الهى بودند و براى او در زمین به کارهایى اشتغال داشتند. از این مطلب نیز مى توان دریافت که آنها قادر به زندگى بر روى زمین هستند.(39)

آنها نه تنها مى توانند بر روى زمین زندگى کنند، بلکه داخل زمین و خارج زمین هم مى توانند به سر برند.(40) آنها خود مى گوید: )وأنا لمسنا السماء فوجدناها ملئت حرساً شدیداً وشهباً وأنا کنا نقعد منها مقاعد للسمع ...(.(41)

آنها بر ادراک بشر، به غیر از بندگان خالص خداوند، داراى نفوذ و صاحب تأثیرند. در آیه شریفه آمده است: )قال: فبعزّتک لأغوینّهم اجمعین اى عبادک منهم المخلصین( لیکن نمى توانند براى انسان هایى که به آنها پناه مى برند، مفید باشند.(42)

آنها از غیب اطلاعى ندارند. خداوند در داستان حضرت سلیمان مى فرماید: )فلما قضینا علیه الموت مادلهم على موته اى دابة الارض تأکل منسأته. فلما خرّ تبیّنت الجن أن لو کانوا یعلمون الغیب مالبثوا فى العذاب المهین(43) اگر آنها از غیب آگاه بودند خود را از رنج و عذاب مى رهانیدند.(44) همچنین در آیه دیگر از قول آنها مى فرماید: )وأنا لاندرى أشر ارید بمن فى الارض أم أرادبهم رشداً(.

بین آنها و خداوند خویشاوندى وجود ندارد و در برابر قدرت خداوند ناتوان هستند،(45) )انه جد تعالى جد ربنا ما اتخذ صاحبة ولاولداً(. و نیز )...نا ظننا أن لن نعجز اللّه فى الارض ولن نعجزه هرباً(.

جن همچون بشر، قابل هدایت و ضلالت است.(46)

آنها همراه بشر محشور خواهند شد تا در بهشت و جهنم، پاداش وکیفر ببینند.(47) آنها خود مى گویند: )وأنّا منّا المسلمون ومنّا القاسطون فمن اسلم فاولئک تحرّوا رشدا وأما القاسطون فکانوا لجهنم حطباً(.(48)

همان گونه که درعمل مى بینیم، سید قطب نشان مى دهد که شدیداً به اصلى که در مباحث غیبى بیان کرده، پایبند است. )توقف درحد نص( سخنى است که وى مرتب تکرار مى کند. او در توصیف جن وملائکه، از آن چه درآیات الهى آمده است فراتر نمى رود. از اسرائیلیات شدیداً مى پرهیزد(49) و حتى به احادیث نبوى نیز، على رغم معتبر شمردنشان، در این امور تمسک نمى جوید. در مواردى هم که به حدیث اشاره مى کند، مطلبى را براصل قرآن نمى افزاید.(50) پایبندیِ او به این اصل، تا بدان جا است که نه تنها از افزودن مطلبى برگفته قرآن مى پرهیزد، بلکه حتى از سخن گفتن و توضیح درباره آن چه خود قرآن طرح نموده نیز سر باز مى زند. اگر در داستان خلقت آدم، سخن نگفتن درباره مکان و زمان وقوع این حادثه، توقف درحد نص باشد، اما سکوت درباره آن چه قرآن دراین باره براى ما نقل کرده است و اجتناب از ارائه توضیحى درباره بال هاى فرشتگان را دیگر نمى توان توقف درحد نص دانست. دربحث جن نیز عدم تعیین محل زندگیِ آنها بر روى زمین را مى توان توقف درحد نص به شمار آورد، اما پرهیز از تبیین نحوه تزیین اعمال و...، دیگر از آن جمله به حساب نمى آید.

درواقع این، پیمودن راه اهل حدیث و توقف در درک نص است نه درحد نص. بسیار تفاوت است بین آن که بکوشیم مفهوم آیه را دریابیم، اما به معناى روشنى دست نیابیم همچنان که در تمامیِ آیات قرآن چنین امرى ممکن است و بین این که از درک مفهوم آیه، سر باز زنیم و از آن نهى کرده، آن را باطل شماریم.

سید قطب در توصیف ملائکه و سخن گفتن از آنها هیچ گاه راه مجاز و تمثیل را نمى پیماید و از آن چه در این باره آمده است به ظواهر آن اکتفا مى کند. در بحث جن نیز همین روش را پیش مى گیرد و از تمثیل و مجاز مى پرهیزد. اما در چند مورد سخنى مى گوید که راه را براى بحث هاى دیگر درباره این موجودات باز مى کند.

در تفسیر آیه )ومن الشیاطین من یغوصون له و...(51) مى گوید: هر ناپیداى جن است.(52) و در تفسیر آیه )... ومن الجن من یعمل بین یدیه باذن ربه ...(53) جن را هر پوشیده اى که به چشم بشر نیاید، توصیف مى کند(54) بدون آن که حوزه این پنهان بودن را معین کند.

هم او در تفسیر سوره جن، منکران را مخاطب قرار داده، مى پرسد: آیا تمام مخلوقات هستى را شناخته اند که در بین آنها جن نبوده است؟ ... آیا همه نیروهاى پنهان هستى را شناخته اند که در بین آنها جن نبوده است؟ ... آیا تمامیِ نیروهایى را که از آنها بهره بردارى مى کنند، دیده اند که در بین آنها جن نبوده است؟ و از این نیروهاى شناخته شده، برق را مثال مى زند که بشر از دیدن آن ناتوان است.(55) و در واقع، بر این احتمال صحه مى گذارد که جن نه مخلوقاتى داراى تشخص، همچون انسان، بلکه نیروها و قواى طبیعى یى باشند، همچون برق، مغناطیس و جاذبه؛ اما تنها با این ویژگى که قابل دیدن نباشند.

او در تفسیر سوره جن، به کسانى که در تفسیر آیات مربوط به جن و ملائکه و رجم شیطان با شهاب ها، به تمثیل گراییده اند، به شدت مى تازد و مى گوید: این داورى ها از پیش فرض هایى نشأت مى گیرد که آنان از مصادر و منابع دیگر گرفته و با آنها به سراغ قرآن مى آیند و مى کوشند تا قرآن را مطابق با آن تفسیر نمایند. از این رو، ملائکه را سمبلى از نیروهاى خیر و طاعت و شیاطین را سمبلى از نیروهایى شرآفرین معصیت گستر و تیرها را سمبلى از آن چه به حراست مشغولند، مى داند. در پیش فرض هاى آنها پیش از آن که به قرآن مراجعه کنند آن چه به ملائکه و شیاطین و جن نامیده مى شود، امکان وجودى ندارد.(56)

سید قطب، در تفسیر آیه )واذ زین لهم الشیطان اعمالهم ...(57) شیوه تفسیر این آیات به صورت مجاز و تمثیل را نادرست مى شمارد و صریحاً به روش تفسیر محمد عبده و شاگردان او در این گونه موارد انتقاد کرده، آن را زیاده روى در تأویل نصوص مربوط به امور غیبى مى خواند.(58)

اما آیا مى توان گفت که خداوند در کلامش هیچ گاه از تمثیل و مجاز استفاده نکرده است؟ قطعاً سید قطب چنین اعتقادى ندارد. بنابراین نمى توان از عبده و دیگران تنها بدین دلیل انتقاد کرد که به مجاز و تمثیل گراییده اند، بلکه باید براى نقد نظریات آنان دلیل دیگرى اقامه کرد.