سفارش تبلیغ
صبا ویژن

معجزات پیامبر اسلام

                                            به نام خدا

موضوع : معجزات پیامبر اسلام

منبع :www.mohammad_e_amin.mihanblog.com

تهیه کننده : مسعود قیم

 

                                   معجزات پیامبر اسلام

 

1. حرکت درخت به خواست پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ چنان که شرح آن در نهج البلاغه (خطبه قاصعه) آمده است.
2. در سفر تبوک، اصحاب از تشنگی شکایت کردند، حضرت دست مبارک را در آب ظرفی که حتی یک نفر با آن سیراب نمی
شد، گذاشت و آب آن افزایش یافت به گونه
ای که همگی از آن آب خورده و حتی چهارپایان را نیز سیراب نمودند.
3. به هنگام هجرت از مکه به مدینه در میان راه به خیمه زنی به نام «ام معبد» رسید، در خیمه گوسفند لاغری با پستان
های خشکیده بود. پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: اگر رخصت دهی شیر آن را من بدوشم. آنگاه با دست کشیدن به پستان
های گوسفند و خواندن دعا، آن قدر شیر از پستان گوسفند دوشید که «ام معبد» و همه اصحاب از آن نوشیدند و سیر شدند و در آخر نیز خود نوشید.
4. ستونی از درخت خرما در مسجد مدینه بود که پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ به هنگام خواندن خطبه به آن تکیه می
داد. و آن گاه که منبر ساختند و پیامبر از ستون مفارقت کرد، به ناله درآمد (مانند نالیدن کودک برای مادر مهربان، یا مثل نالة ناقه برای بچه خود) تا آن که آن حضرت از منبر به زیر آمد و آن را در بر گرفت و تسلی داد.
5. به هنگام هجرت از مکه، یکی از مشرکان به نام «سراقه بن مالک» که در تعقیب آن حضرت بود به وی رسید، پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ در آن حال دعا فرمود که: «الهی، به هر صورت که خود می
دانی، شر او را از من دفع کن»، به ناگاه دست و پای اسب سراقه در زمین هموار و بی
گل و لای، فرو رفت و به کلی از حرکت باز ایستاد!
سراقه گفت: ای محمد، دانستم که این کار توست. اکنون دعا کن تا از این ورطه رهایی یابیم و من عهد می
کنم که باز گردم و هر کس را که از عقب آید باز گردانم. حضرت در این هنگام دوباره دعا فرمود و زمین اسب او را رها کرد و او باز گردید.
6. به هنگام هجرت به مدینه، وقتی آن حضرت وارد غار گردید کبوتری بر در غار آشیانه ساخت و عنکبوتی تار کشید، به طوری که وقتی مشرکان به در غار رسیدند، گفتند ممکن نیست در این سال کسی به این جا در آمده باشد.
7. در جنگ خیبر، وقتی زینب بنت حارث ـ که یهودی بود ـ گوسفند زهرآلودی را به رسم هدیه نزد پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرستاد و آن حضرت از پاچة آن گوسفند لقمه
ای در دهان مبارک نهاد، آن لقمه به سخن آمد و گفت: از من مخور، زیرا من به زهر آلوده شدهام. و آن حضرت لقمه را بینداخت.

8- خداوند به دست آن حضرت بارها و بارها خرق عادت کرد: از آن جمله ، چون قریش از آن حضرت معجزه اى خواستند، در مکه (( شق القمر )) کرد

9- یک بار آب وضویش را به چشمه تبوک ریخت که آب نداشت و یک بار هم به چاه حدیبیه که باعث جوشش آب در هر دو جا شد و سربازان سپاه که هزاران تن بودند از چشمه تبوک نوشیدند تا سیراب شدند و از چاه حدیبیه نیز هزار و پانصد تن آب خوردند در حالى که قبلا آب نداشت

10- به روى سپاه دشمن مشتى خاک پاشید که چشمهایشان کور شد و این آیه شریفه در آن باره نازل گردید: (( و ما رمیت اذ رمیت و لکن اللّه رمى . ))

11- سراقة بن جعشم آن حضرت را دنبال کرد، پاهاى اسبش به زمین فرو رفت و به دنبال آن دودى برخاست او کمک طلبید، پیامبر صلى اللّه علیه و اله دعا کرد و اسبش رها شد ولى او را بیم داد که دیرى نخواهید پایید که به دستهایش دستبند کسرى زده خواهد شد و همان طور شد

12- از کشته شدن اسود عنسى کذاب در شب قتلش خبر داد در حالى که او در صنعاى یمن بود و همچنین خبر داد که کشنده او کیست

13- روى در روى صد تن از قریش که منتظر او بودند بیرون آمد و مشتى خاک بر فرق آنها پاشید و آنها او را ندیدند

14- به دخترش فاطمه علیهاالسلام خبر داد که او نخستین فرد اهل بیتش است که به او ملحق خواهد شد، و همان طور شد

15- در روز جنگ خیبر که على علیه السلام چشم درد بود، آب دهان بر چشم او مالید، فورى بهبود یافت و پرچم را به دست وى داد